فضا، قدرت و دانش
فضا، قدرت و دانش (بخشی از مصاحبه فوکو با پل رابینو در مورد فضا)
ـ آیا پروژههای معماری خاصی، چه در گذشته و چه حال، دیدهای که به منزلهی نیروهای رهایی بخش یا مقاومت باشند؟
فکر نکنم بشود گفت که چیزی به نظام «رهایی بخش» و دیگری به نظام «ستم» تعلق دارد. مواردی وجود دارد که میتوان در مورد اردوگاه اسرا با اطمینان گفت که ابزاری برای رهایی بخشی نیست، لیکن باید در نظر داشت ـ و این موضوع عموماً تصدیق نشده است ـ جدا از مسأله شکنجه و اعدام که بر سر راه هرگونه مقاومتی مانع ایجاد میکنند، هر چقدر هم یک نظام وحشتانگیز باشد، همیشه امکاناتی برای مقاومت، نافرمانی، و دستهبندیهای متضاد باقی خواهد ماند.
از طرف دیگر، فکر نکنم موردی وجود داشته باشد که از نظر کارکردی ـ بنا به ماهیت خودش ـ مطلقاً رهایی بخش باشد. آزادی نوعی کنش (Practice) است. در واقع، همیشه ممکن است شماری پروژه موجود باشند که هدفشان اصلاح، سست کردن یا حتی شکستن ممنوعیات باشد ولی هیچ یک از این پروژهها نمیتواند فقط بنا به ماهیت خویش، اطمینان داشته باشد که مردم به طور خودکار آزادی را کسب خواهند کرد، که آزادی از طریق خود آن پروژه تأسیس و تثبیت شود. هیچگاه نهادها و قوانینی که قصد دارند از آزادی انسان حمایت کنند، آزادی را تضمین نمیکنند. به همین دلیل است که تقریباً همهی این قوانین و نهادها کاملاً آمادهاند تغییر جهت دهند؛ نه بدین دلیل که دو پهلو و مبهمند به این دلیل ساده که که «آزادی» امری است که باید به عمل درآید.
ـ آیا نمونههایی شهری از این امر وجود دارد؟ یا نمونههایی که معماران در این امر موفق شده باشند؟
بله. تا اندازهای لوکوربوزیه، یعنی همان کسی که امروزه ـ با نوعی بیرحمی که به نظرم کاملاً بیمورد است ـ نوعی استالینیست پنهان خوانده میشود. من مطمینم که او انسانی سرشار از نیات نیک بود و آنچه انجام داد، در واقع، وقف تأثیرات رهایی بخش بود. شاید در نهایت ابزاری که مطرح کرد کمتر از آنچه میپنداشت آزاد کننده بود ولی، باری دیگر، تأکید میکنم که تضمین کردن عمل آزادی، ذاتی ساختار چیزها نیست. [تنها] ضامن آزادی، [خود] آزادی است.
ـ پس لوکوربوزیه را مثالی از موفقیت نمیدانی. فقط میگویی که نیت او رهایی بخش بود. میتوانی نمونهای موفق مثال بزنی؟
نه. اصلاً نمیتواند موفقیتآمیز باشد. اگر مکانی را بیابیم که در آن آزادی به نحو کارآمدی به عمل درآمده است، و شاید چنین جاهایی هم وجود داشته باشند، آنگاه درمییابیم که این رخداد به دلیل نظام ابژهها نیست، بلکه مدیون عمل آزادی است. با این همه، نمیشود مدعی شد که میتوان مردم را در زاغهها رها کرد، با این فکر که آنها به سادگی خواهند توانست در آن جا حقوقشان را برآورده کنند.
ـ منظور این است که معماری فینفسه قادر نیست معضلات اجتماعی را مرتفع کند؟
فکر کنم قادر باشد. تأثیرات مثبتی هم تولید میکند؛ ولی فقط وقتی که نیات رهایی بخشی معمار با عمل واقعی مردم در اجرای آزادیشان همزمان شود.
ـ اما یک اثر معماری میتواند نتایج دیگری را هم به بار آورد؟
البته. مثال دیگری میزنم: بنای فمیلیستر (Familistéré)اثر ژان ـ باپتیست گودین درگواز [1895]. معماری گودین صراحتاً آزادی مردم را در نظر داشته است. در این جریان چیزی وجود داشت که قدرت کارگران عادی را در شرکت کردن در اجرای حرفهشان نشان میداد. این امر نشانهی نسبتاً مهم و ابزار استقلال گروهی از کارگران بود. با این همه هیچکس نمیتوانست به مکان وارد یا خارج شود بی آن که همگان ببینندش ـ جنبهای از این معماری که ممکن است شدیداً ستمگرانه باشد. ولی این موضوع تنها وقتی ستمگرانه است که مردم حضورشان را به منظور پاییدن بقیه به کار برده باشند. اجتماعی از اعمال جنسی بیمحدودیتی را تصور کن که ممکن بود آنجا برقرار شود، پس این جا هم میتوانست به مکان آزادی بدل شود. به نظر من جدا کردن عمل آزادی انجام شده توسط مردم، عمل روابط اجتماعی، و توزیعات فضاییای که این موارد در آن خویش را مییابند، عملی دلبخواهی و مستبدانه است. این موارد اگر از هم جدا باشند، محال است درک شوند. هر یک را تنها میتوان از طریق دیگری درک کرد.
ـ با این همه، آدمها اغلب تقلا کردهاند که طرحهایی آرمان شهری برای رهایی بخشی یا ستم به مردم بیابند.
انسانها همیشه رویای ماشینهای رهایی بخش را دیدهاند. اما بنا به تعریف ماشین، هیچگونه ماشین آزادیای وجود ندارد. نمیشود گفت که عمل آزادی کاملاً به توزیع فضایی بیارتباط است، بلکه این عمل تنها وقتی کار میکند که نوعی همگرایی خاص وجود داشته باشد؛ در صورت واگرایی یا تحریف، این عمل بلافاصله به عکس آنچه میخواست، بدل میشود. ویژگیهای سراسر بینِ بنای گیز کاملاً امکانِ آن را فراهم میآورد که این امکان به منزلهی زندان به کار رود. سادهتر از این نمیشود. واضح است که، در واقع، بنای فمیلیستر ممکن است به عنوان ابزاری برای انضباط و فشار نسبتاً تحملناپذیر گروهی تدارک یافته باشد.
ـ پس دوباره به اینجا رسیدیم که نیت معمار عامل تعیین کنندهی بنیادین نیست.
هیچ چیز بنیادین نیست. مسألهی جذاب در تحلیل جامعه همین است. به همین دلیل هم هیچچیز مرا به اندازه این تحقیقات ـ بنا به تعریف، متافیزیکی ـ از کوره به در نمیبرد، تحقیقاتی که در مورد شالودههای قدرت در یک جامعه یا خودبنیادگری یک جامعه و غیره انجام میشوند. اینها پدیدههایی بنیادین نیستند. فقط روابط دو جانبه و شکافهای دائمی میان نیاتاند که وجود دارند.
سلام آقای دهقان من امین شهامی پور خیلی خوشحال می شم با شما تبادل لینک کنم و در ارتباط باشم.از موفقیتهای شما خیلی شنیدم. با تشکر امین شهامی پور
سلام. وقت کردین بنویسید!
چی باید بنویسم؟
مدير محترم وبلاگ با سلام، احتراماً با توجه به اينكه وبلاگ شما بر اساس کيفيت و تعداد مطالب تخصصي، جزو پايگاه هاي برتر اطلاع رساني حوزه معماری ارزيابي شده، يك ايميل براي توضيح نحوه همكاري بيشتر با شما برايتان ارسال شد با توجه به احتمال عدم دريافت آن ، مي توانيد متن نامه ها را در آدرس هاي: و http://parsdargah.team.googlepages.com/name-site-weblog-zaminshenasi-87-7-1.gif http://parsdargah.team.googlepages.com/moarefieparsdargah-87-7-1.gif و http://parsdargah.team.googlepages.com/name-moarefibanner-87-7-1.gif مشاهده نماييد. با احترام هيات امناي مجموعه سايت هاي علمي پارس درگاه
وبلاگ انجمن اسلامی دانشکده معماری دانشگاه شهید بهشتی: http://arcart.blogfa.com/